آتش دل

  • خانه 
  • ورود 

نقش مکتب امام حسین علیه السلام در احیاء دین

18 آبان 1394 توسط عابدي


امام حسین (ع) کشته نشد برای اینکه - العیاذ بالله - دستگاهی در مقابل دستگاه خدا یا شریعت جدش رسول خدا بوجود آید، راه‏ فراری از قانون خدا نشان دهد. شهادت او برای این نبوده که برنامه عملی‏ اسلام و قانون قرآن را ضعیف سازد. بر عکس، وی برای اقامه نماز و زکات‏ و سایر مقررات اسلام از زندگی چشم پوشیده به شهادت تن داد. حسین بن علی (ع) با آن‏ جانبازی که کرد، اسلام را تجدید حیات و درخت اسلام را با ریختن خون خود آبیاری نمود. «اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتیت الزکوة و امرت‏ بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی الله حق جهاده؛ شهادت‏ می‏دهم که تو اقامه‏ نماز کردی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و در راه خدا جهاد نمودی و حق جهاد را بجا آوردی.» (مفاتیح‏ الجنان زیارت امام‏ حسین (ع).)
شهادت حسین بن علی (ع) حیات تازه ‏ای در عالم‏ اسلام دمید، اثر و خاصیت یک سخن یا تاریخچه و یا شخصیت حماسی این است که در روح موج به وجود می ‏آورد، حمیت و غیرت به‏ وجود می ‏آورد، شجاعت و صلابت به وجود می ‏آورد. در بدنها، خونها را به‏ حرکت و جوشش در می‏ آورد، و تن‏ها را از رخوت و سستی خارج می‏کند، و آنها را چابک و چالاک می ‏نماید. چه بسیار خونها در محیطهایی ریخته می‏شود که چون فقط جنبه خونریزی دارد، اثرش مرعوبیت‏ مردم است، اثرش این است که از نیروی مردم و ملت می‏ کاهد و نفس ها بیشتر در سینه ‏ها حبس می‏شود. اما شهادتهائی در دنیا هست که به دنبال خودش روشنائی و صفا برای‏ اجتماع می‏ آورد. بعضی از پدیده ‏های اجتماعی، روح اجتماع را تاریک و کدر می‏کند، ترس و رعب در اجتماع به وجود می ‏آورد، به اجتماع حالت بردگی و اسارت می‏دهد، ولی یک سلسله پدیده‏ های اجتماعی است که به اجتماع صفا می‏دهد، نورانیت می‏دهد، ترس اجتماع را می‏ ریزد، احساس بردگی و اسارت‏ را از او می‏ گیرد، جرأت و شهامت به او می‏دهد.
بعد از شهادت امام ‏حسین (ع) یک چنین حالتی به وجود آمد، یک رونقی‏ در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود که امام‏ حسین‏ (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه‏ بر روح جامعه‏ اسلامی حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس‏ عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی شخصیت داد. او بر روی نقطه‏ ای در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد. مسئله احساس شخصیت مسئله‏ بسیار مهمی است. از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت بکند، احساس منش بکند، برای خودش ایده ‏آل داشته‏ باشد و نسبت به اجتماع های دیگر حس استغناء و بی‏ نیازی داشته باشد، یک‏ اجتماع این‏طور فکر بکند که خودش و برای خودش فلسفه مستقلی در زندگی‏ دارد و به آن فلسفه مستقل زندگی خودش افتخار و مباهات بکند، و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین که اجتماع از خودش فلسفه ‏ای در زندگی‏ داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد، و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد. وای به حال آن اجتماعی که این حس را از دست بدهد، این یک مرض ‏اجتماعی است و این غیر از آن “خودی” اخلاقی است که بد است و نفس ‏پرستی و شهوت‏ پرستی است. اگر اجتماعی این منش را از دست داد و احساس نکرد که خودش فلسفه‏ مستقلی دارد که باید به آن فلسفه متکی باشد، و اگر به فلسفه مستقل زندگی‏ خودش ایمان نداشته باشد، هر چه داشته باشد از دست می‏دهد، ولی اگر این‏ یکی را داشته باشد ولی همه چیزهای دیگر را از او بگیرند باز روی پای‏ خودش می‏ ایستد.

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: سلوک عاشورایی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

دانستنی های تصادفی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس