احیای دین
در دعاي ديگري، خواستار ظهور آن حضرت و احياي سنتهاي پيامبران و تجديد ابعاد از ميان رفته دين و احكام تغيير يافته ميشويم.( مفاتيح الجنان، ص 541،)
عاشوراي حسيني، برنامهاي احياگرانه نسبت به دين و جلوههاي گوناگون آن بود، تا در سايه بذل خون و نثار جان، دين بر پا شود و سيره پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سرمشق عملي مسلمانان گردد و عزت دين خدا به جامعه باز گردد.( مفاتيح الجنان، ص 525)
تلاش ائمه معصومين (علیهم السّلام) و پيروانشان در يادآوري و زنده نگاه داشتن اصل حادثه عاشورا و ارزشهاي آن و مقابله با سياست دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و به فراموشي سپردن خونهاي مطهر عاشورايي، برنامه ديگري در راستاي احياگري است.
در بسياري از نهضتهاي ديني پس از گذشت مدتي از دوران آغازين آن و تكيه زدن افرادي به ناروا بر مسند قدرت و رياست، هدفهاي نخستين و ارزشهاي متعالي نهضت كمرنگ ميشود، يا فراموش ميگردد. آنچه از دين نيست و بدعتها وارد دين ميشود و آنچه از پايههاي اصلي و اوليه انقلاب ديني و مكتبي است، از ياد ميرود و رويههايي مغاير با سنتهاي نخستين رايج ميشود و قانون و حكم الهي نقض ميشود.
مردم نيز به تدريج، به اين انحرافها و بدعتها خو ميگيرند و عكس العمل چنداني از خود نشان نميدهند. گاهي از شعائر و برنامهها و سنتها، اسكلتي بي روح و تشريفاتي ظاهري بر جاي ميماند كه چندان اثر گذار هم نيست.
در چنين موقعيتهايي، دلسوزان آن نهضت و يا وارثان مكتب و دين، براي احياي مجدد پيامها و محتواها و دعوتها و هدفهاي آغازين، دست به كار ميشوند، تا جامعه خفته را بيدار كنند و به اصول مكتب و بايدهاي دين توجه دهند. اين كار، گاهي جز با فدا شدن و بذل مال و جان امكانپذير نيست.
نهضت كربلا هم يك حركت احياگرانه نسبت به اساس دين و احكام اللّه بود. در مطالعه سخنان امام حسين (عليه السّلام)، تكيه فراواني روي احياي دين و اجراي حدود الهي و احياي سنت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حكم خدا و قرآن ديده ميشود.
در قيام كربلا هدف آن است كه با مجاهدات عاشوراييان، با مرگ بدعتها و جاهليتها دين اسلام عزت خويش را باز يابد.
امام حسين (عليه السّلام) در نامهاي خطاب به مردم بصره ميفرمايد:
«وَ اَنَا اَدعُوكُم اِلي كِتابِ اللّهِ وَ سُنَةِ نَبِيِهِ صَلَي اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فَاِنَّ السُّنَهَ قَدْ اُميتَت وَ اِنَّ البِدعَهَ قَد اُحيَيت، وَ اِن تَسمَعُوا قَولِي وَ تُطيعُوا اَمرِي اَهدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ»(تاريخ طبري، ج 4، ص 266.)
من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر فرا ميخوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروي كنيد، شما را به راه رشاد، هدايت ميكنم.
در جاي ديگر از انگيزه نامه نگاري و دعوت كوفيان، اين گونه ياد ميكند:«اِنَّ اَهلَ الكُوفَهِ كَتَبُوا اِلَيَّ يَسألُونَني ان اُقدِمَ عَلَيهِم، لِما اَرجُو مِن اِحياءِ مَعالِمِ الحَقِّ و اِماتَهِ البِدَعِ»(الاخبار الطوال، دينوري، ص 246.)
كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم نشانههاي حق زنده گردد و بدعتها بميرد.
در مسير راه، وقتي به فرزدق بر ميخورد، اوضاع را چنين ترسيم ميكند:
«اي فرزدق! اين جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شدهاند، در زمين به فساد ميپردازند، حدود الهي را تعطيل كرده، به ميگساري پرداخته و اموال فقيران و تهيدستان را از آن خويش ساختهاند. من سزاوارترم كه براي ياري دين خدا برخيزم، براي عزت بخشيدن به دين او و جهاد در راه او، تا آنكه «كلمه اللّه» برتر باشد».(تذكره الخواص سبط بن الجوزي، ص 217.)
فرستاده امام، مسلم بن عقيل هم در پاسخ به ابن زياد كه او را به شورشگري و تفرقه افكني متهم ساخت چنين گفت:
«چنان نيست كه ميگويي! مردم اين شهر بر اين باورند كه پدرت نيك مردانشان را كشته و خونهايشان را ريخته و همچون شاهان ايران و روم رفتار كرده است. ما آمديم تا به عدالت دعوت كنيم و به كتاب خدا فرا خوانيم.»( تاريخ طبري، چاپ قاهره، ج 4، ص 282.)
اين تهمت و دفع آن، در مورد خود امام حسين (عليه السّلام) هم گفته شده است. عمرو بن سعيد، حاكم مكّه پس از بيرون آمدن امام حسين (عليه السّلام) از مكه و عزيمت به سوي كوفه، نامهاي به او نوشت و از او خواست كه از اين مسير بر گردد و تفرقه افكني نكند كه هلاك شود. حضرت در پاسخ او، حركت خود را خداجويانه و اصلاح گرانه خواند:
«كسي كه دعوت به سوي خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، هرگز دشمني و مخالفتي با خدا و رسول نكرده است.»(همان،ج 4، ص 292)
زيرا در دوره سلطه امويان بر مقدرات مسلمين، آنچه در آستانه نابودي قرار داشت دين خدا بود، خاندان پيامبر نيز مدافعان و حاميان راستين دين خدا بودند.
حمايت از دين و فداكاري در راه آن، جلوه ديگري از احياگري است و اگر آن جهاد و شهادتها نبود، اساس دين باقي نميماند. اگر صداي اذان و آواي تكبيري پا بر جاست، نتيجه آن فداكاري هاست.( عنصر شجاعت، ج 1، ص 18) در شعري كه از زبان امام حسين (عليه السّلام) مطرح ميشود نيز، بقا و قوام دين را در سايه شهادت و عاشوراي آن حضرت ميتوان ديد:
لَو كانَ دينُ مُحمَّدٍ لَم يَستَقِم الاَ بِقَتلي يا سُيُوفُ خُذِيِني شناخت اينكه در چه شرايطي دين در معرض زوال و نابودي يا آسيب ديدن است، و بايد به دفاع از دين و نصرت حق پرداخت، اهميت خاصي دارد. امام حسين (عليه السّلام) و شهداي كربلا را از اين جهت «انصار دين اللّه» ميدانيم و در زيارتهايشان اينگونه از آنان ياد ميكنيم:
«اَلسَّلامُ علَيكُم اَيَّها الذّابُّونَ عَن تَوحيِد اللّهِ»
سلام بر شما، اي مدافعان از توحيد خدا.
در زيارت ديگري ميخوانيم:
«اَلسّلامُ عَلَيكُم يا اَنصارَ اللّهِ وَ اَنصارَ رَسُولِهِ… وَ انصارَ الاِسلامِ»
و درجاي ديگر ميگوييم:
«اَلسَّلامُ عَلَيكُم يا اَنصارَ دِيِن اللّه وَ اَنصارَ نَبِيِهِ…»( همان، ص 453)حيات بخشيدن به نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر، بعد ديگري از احياگري قيام عاشوراست. هم در سخنان امام حسين (عليه السّلام) مطرح است، هم در زيارتنامه آن حضرت و شهيدان ديگر، تعابيري چون اقامه نماز، ايتاء زكات، امر به معروف و نهي از منكر، اطاعت خدا، جهاد في سبيل اللّه، دعوت به سبيل اللّه، نصرت فرزند پيامبر. ايمان به خدا و… ديده ميشود.
«اَشْهَدُانَّكَ قَد اَقَمتَ الصَّلاهَ و آتَيتَ الزّكاةَ وَ اَمرتَ المَعروفِ و نَهَيتَ عَنِالمُنْكَرِ وَ تَلَوْتَ الكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِةِ وَ جاهَدتَ فِي اللّهِ حَقَّ جَهادِهِ»(مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين در شبهاي قدر، ص 444.)
مشابه اين جمله، در زيارت حضرت مسلم بن عقيل، زيارت وارث، زيارت عاشورا، و زيارت نامههاي ديگر هم آمده است. تكريم و تعظيم شعائر الهي، مايه حيات دين است. آنچه در سايه قيام حسيني به دست آمد، تفكيك صف مؤمنان، نمازگزاران و تلاوت كنندگان حقيقي قرآن از آناني بود كه با پرداختن به شكل ظاهري اين برنامهها، باطن و حقيقت دين را زير پا گذاشته بودند. نماز راستين آن است كه پيوندي عاشقانه ميان بنده و خدا ايجاد كند و نمازگزار را در «صراط دين» قرار دهد.
درمجموعه خلافت اموي وازجمله در سپاه كوفه همگرچه به ظاهر نماز و تلاوت قرآن و رفتن به حج و امثال اينها بود، ولي فساد و گناه و عياشي و كشتن مسلمانان پاك هم بود! اين نشان ميداد كه نماز و حج و عبادت و تلاوتشان فاقد روح و حقيقت است. حسين بن علي (عليه السّلام) بود كه به اين شعائر و سننن ديني روح و حيات بخشيد و حق آنها را ادا كرد.
اينكه در زيارت آن حضرت ميخوانيم (تَلوتَ الكتابَ حَّقَّ تلاوَتَه) يعني آنكه ديگران هم تلاوت قرآن ميكردند، ولي از حقيقت قرآن فاصله داشتند. تلاوت واقعي قرآن، تلاش براي احياي تعاليم آن در متن جامعه است، يعني همان دستاورد نهضت عاشورا، دستاوردي كه در سايه آن باطلهاي آراسته و فريبهاي رنگآميزي شده به دين هم رنگ باخت. امام خميني (ره)ميفرمايد:
سيد الشهدا چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده ميكنند، با اسم خلافت اسلام، خلافكاري ميكنند و ظلم ميكنند و اين منعكس ميشود در دنيا كه خليفه رسول اللّه است كه دارد اين كارها را ميكند، حضرت سيدالشهداء (عليه السّلام) تكليف براي خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را.( صحيفه نور، ج 8، ص 12)
همچنين ميفرمايد:
شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. خودش شهيد، مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتي معاويه و پسرش را دفن كرد.(همان)
و در اينكه نهضت كربلا احياگر دين بود، ميفرمايد:
سيدالشهدا به داد اسلام رسيد، سيدالشهدا اسلام را نجات داد.
صفحات: 1· 2